جدول جو
جدول جو

معنی خلیل وار - جستجوی لغت در جدول جو

خلیل وار(خَ)
مانند خلیل. خلیل گونه:
کآنجا بدست واقعه بینی خلیل وار
درهم شکسته صورت بتهای آرزو.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ سَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فومن. دارای 321 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسوله و محصول آن برنج و ابریشم و گردو و ذغال. شغل اهالی زراعت و کسب و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ / فِ)
مانند خلیفه. شبیه خلیفه:
می بود خلیفه وار مشهور
از بی خلفی چو شمع بی نور.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خَ فَ)
مانند خلیفه:
خلیفت وار نور صبحگاهی
جهان بستد سپیدی از سیاهی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَلْ لا)
چون دلال. مانند دلال. همانند واسطه های خرید و فروش:
گنه به من بر دلال وار عرضه دهد
بدان سبب که خریدار آب دندانم.
سوزنی.
رجوع به دلال شود
لغت نامه دهخدا
(خَ جِ)
مانند خجلت زده، شبیه به خجلت زدگان. مانند خجلت پیشگان. از روی خجلت. شرم زده. شرمسار:
چون تو خجل وار برآری نفس
فضل کند رحمت فریادرس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(خَ گَ)
دهی است از دهستان بالاگریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. آب آن از چشمۀ بردسفید و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و از صنایع دستی زنان فرشبافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هلال وار
تصویر هلال وار
نو ماهوار مانندهلال بشکل ماه نو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلل دار
تصویر خلل دار
تباه آسیبدیده
فرهنگ لغت هوشیار
محل کاشت قصیل
فرهنگ گویش مازندرانی
طویله، اصطبل
فرهنگ گویش مازندرانی
باران سیل آسا
فرهنگ گویش مازندرانی